#من_یا_اون_پارت_68

متین خیلی ریلکس گفت:

-من عصبانی نیستم... ولی اگه تا دو دقیقه ی دیگه اینجا وایسی عصبانیتم رو هم میبینی...

پسره هم فلنگو بست و پرید رو موتور رفتن... متین با لبخند اومد سمتم و گفت:

-راستی... سلام!...ببخشید یادم رفت سلام کنم...

سرم رو انداختم پایین و گفتم:

-سلام...

متین: اذیتت که نکردن...خوبی؟

-نه... ممنون.... تو خوبی؟

متین: مگه میشه این ترنم خانم رو ببینم و بد باشم؟ کجا میرفتی؟

-دختر خالم اینجا توی پارک پیش دوستشه...منم داشتم قدم میزدم...

دستمو گرفت و کشید سمت ماشین و گفت:

-فعلا که دختر خاله ت نیست و تو هم خوب نیست اینجا قدم بزنی... مردم ذهنشون آلوده س... درسته تو داری قدم میزنی ولی اونا فکر دیگه ای میکنن... یه خانم خوشگلی مثل شما هم که روی زمین نمیمونه... اذیت میشی...

نشوندم توی ماشینش و خودش هم سوار شد و گفت:

-یه دوری میزنیم تا دختر خالت بیاد.. موافقی؟

romangram.com | @romangram_com