#من_یا_اون_پارت_48

من: با این متین بهم زدی دیگه؟ دوباره بلند نشه بیاد منو خفت کنی بگی بیا باهاش برو بیروناااا...

-نه بهم نزدم ولی نمیاد... از دیروز که بهت گفتم باهاش قهرم..

من: باشه برو خوش بگذره... به آذر هم سلام برسون...

-آذر کیه؟

من: حالا آبان یا آذر چه فرقی میکنه؟ ( ترنم گفته بود اسم دوست جدیدش آبان هستش...)

غش غش خندید و گفت:

-اتفاقا اسم خواهرش آذره...

من: یهو بگو اینا خانواده ی پاییزن دیگه!! خواهر یا برادری نداره اسمش مهر باشه؟

در حالی که ریسه میرفت گفت:

-چرا... اسم اون یکی خواهرش مهری هست....وای خداااا مردم.

من: بیا ببین...جدی جدی خانواده ی پاییزن!!

ترنم یکم دیگه خندید و مشغول پوشیدن لباساش شد. گفتم:

-راستی ترنم زیور خانم و طلا و مش قربون کجان؟

ترنم: آها... راستی یادم رفت بهت بگم ... خانوادگی رفتن شهرستان عروسی... فکرشو بکن عروس هم از این عروس دهاتی هاس... لباس قرمز... آرایش خز... اییییییی

romangram.com | @romangram_com