#من_یا_اون_پارت_26
سری تکون دادم و رفتم تو اتاقم و کتابمو باز کردم و گذاشتم جلوم... از وقتی ترنم از دوست جدیدش متین برام گفته بود خیلی کنجکاو شده بودم ببینمش. آخه ترنم تا حالا انقدر از یه پسر تعریف نکرده بود. سرمو تکون دادم تا این فکرا رو بذارم کنار و بتونم روی درسم تمرکز کنم.... حدودا 5 دقیقه بعد ترنم در نقش خروس بی محل وارد صحنه شد و گفت:
-تبسم من دارم میرم ... کاری نداری؟
من: نه فقط کادو رو بگیر من بعدا باهات حساب میکنم...
-اوکی... خدافظی...
دستمو براش تکون دادم و با خنده و لحن بچه گونه گفتم:
-خداسِِِس...!! (دوستمون منظورش همون خدافظ خودمونه!! J)
وقتی ترنم رفت رفتم پایین یه یه چیزی خوردم و برگشتم توی اتاقم و مشغول درس خوندن شدم... نمیدونم چقدر گذشته بود که یهو با صدای زنگ گوشیم از جا پریدم. ترنم بود. جواب دادم:
-الو ترنم؟
با صدایی که توش استرس بود گفت:
-وای تبسم... دارم بدخت میشم...
من: چرا؟ چی شده؟
-بابا الان متین زنگ زد به من...
من: متین کیه؟
-اه نپر وسط حرفم... همون خوشتیپه که اون روز تو پاساژ بهم شماره داد...
romangram.com | @romangram_com