#من_یا_اون_پارت_117


-خب تبسم خانم... خیلی خوشحال شدم از آشنایی باهاتونا...

-منم همینطور... ببخشید شما چند وقته ویالون میزنید؟

-آخ جون... الان تعریف میکنم ولی قبلش باید قول بدی که باهام راحت باشی و نسیم صدام کنی نه شما...

و با هیجان شروع به تعریف کرد:

-من نسیم امیری هستم و یه برادر مجرد دارم که دو سال از خودم بزرگتره. من 22 سالمه و از 14 سالگی ویالون رو شروع کردم. تا حالا دو سه بار توی کنسرت و برنامه های مختلف ویالون زدم. مامان و بابام هم توی شیراز زندگی میکنن و من و برادم نوید دو تایی برای کار اومدیم تهران. وضع مالیمونم متوسط و معمولیه...حالا تو بگو...

من: من تبسم امیری هستم و 19 سالمه... یه خواهر دوقلو دارم اسمش ترنمه و برای کار شوهرش باهم رفتن ترکیه... از 6 سالگی که پدرم فوت کرد پیانو رو شروع کردم و 5 ساله که دف میزنم و سه ساله که گیتار رو میزنم... در حال حاضر با مامانم زندگی میکنم و وضع مالیمونم میشه گفت خوبه... بد نیست...(در واقع میشد گفت عالیه ولی دلم نخواست جلوی نسیم راستشو بگم... گفتم شاید ناراحت بشه)

با ذوق گفت:

-ایـــــــــــول... دو قلو داری؟ شکل همید؟ یعنی همسانید یا ناهمسان؟

گوشیمو از داخل کیفم در آوردم و به عکس خودم و ترنم که روی صفحه بود نگاه کردم. من یه مانتوی سفید با شال و شلوار مشکی تنم بود و ترنمم یه مانتوی زرد با شالو شلوار مشکی پوشیده بود. نسیم با دیدن عکس خشکش زد و گفت:

-خدای من.. شما انگار یه نفرید... من تا خودشو نبینم باورم نمیشه...

من: خودشم حتما وقتی برگشت یه روز میاد اینجا...

همون موقع صدای متین اومد:

-خب بچه ها... بهتره دیگه جمع بشید... میخوایم تمرین کنید... یه نگاهی به نت های صفحه ی 38 کنید و آماده بشید...


romangram.com | @romangram_com