رمان من ، قربانی یک انتقام

#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_60


نه بسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج

رها رها رها من

ز من هر آن که او دور

چو دل به سینه نزديک

به من هر آنکه نزديک

از او جدا جدا من

نه چشم دل به سويي

نه باده در سبويي

که تر کنم گلويي

به ياد آشنا من

ستاره ها نهفته

در آسمان ابري

دلم گرفته اي دوست

هواي گريه با من

هواي گريه با من

اي خدا ياد همه ي بدبختیام افتادم

- به خدا از زندگیم سیر شد تو رو خدا يه اهنگ خوب بذارين

ماهان : بفرمايید اقا بهزاد شما اين شجريان رو ول نمي کنید راستي اين شیدا چرا حرفي نمیزنه ؟

ها ؟ شیدا ؟ راست مي گه چرا ساکت شد يهو روم رو سمت شیدا کردم که ديدم غش در غش

خوابیده

بهزاد : مثل اين که خواب تشريف دارن

ماهان : به موقعش مي دونم حالش رو چي جوري بگیرم

و بعد يه اهنگ ديگه گذاشت

[چقدر خوبه – بهنام صفوي]

چشاتو وا کن و زل بزن بهم واسه ديدن تو اينجا اومدم

اومدم بگم هنوز عاشقم زير حرفاي قديمم نزدم

وقت رفتن بتو گفتم عشقم من يه روز دوباره بر مي گردم

تو روزاي دوري و تنهايي روز و شب فقط به تو فکر کردم


romangram.com | @romangram_com