#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_58


هیچي ديگه بدبخت شديم رفته همینجوريش هم کم اينا رو تحمل مي کردم حالا بايد تنها هم

تحملشون کنم اوووو تازه امروز روز دوم عیده هنوز تا 94خیلي مونده يعني 90روز بايد تحملشون

کنم ... اي خدا چرا اينقدر منو بدبخت افريدي !!!!

******

الان تقريبا دو ساعته که حر کت کرديم ...

اين شیدا مسخره کلي جیغ جیغ کرده سر بهزاد که اره جاده چالوس خطرناکه و اينا و از هراز بريم

خودمم همچین به جاده چالوس دلم رضا نمي داد ولي از جاده هراز که خبر ندارم تا حالا يه بار هم

نرفتم بريم ببینیم چه جوريه

اي خــــــــــــــــــــــــ ـــــدا اخه چرا من اين قدر بدبختم ؟؟؟ لابود مي خواي

امتحانم کني نه

يعني رفتار ماهان و بهزاد و شیدا رو نرو من داره راه میره

بهزاد که اخماش تو هم و اونطوري که فرمون رو گرفته و با اون فشاري که داره به فرمون وارد مي

کنه معلومه که کلي داره حرص مي خوره اخه خیلي دستش مچ شده است

ماهان هم که همش سرش تو گوشیشه

شیدا هم که يک بند وول مي خوره نمي تونه دو دقیقه مثل بچه ادم بشینه

منم که ديگه کلافه شده بودم از شرايط به وجود اومده

- میشه بگین الان دقیقا کجايیم ؟

بهزاد يه نگاه از تو اينه بهم انداخت و دوباره به جاده نگاه کرد و گفت : 92کیلومتري املیم يعني

تو محمود اباديم ...

نفسم رو محکم بیرون دادم و گفتم میشه اون ضبط رو روشن کنین حوصلم سر رفت

بهزاد ضبط رو روشن کرد و دوباره به جاده نگاهش رو دوخت

[اهنگ تايتانیک]

Every night in my dreams. I see you. I feel you

That is how I know you go on

Far across the distance and spaces between US

You have come to show you go on

Near. Far. Wherever you are

I believe that the heart does go on

Once more. You open the door


romangram.com | @romangram_com