#مامورین_پر_دردسر_پارت_92


در و با ریموت باز کردم و ماشینو پارک کردم به ترتیب ماشینای باراد ،شاهین و اشکان پارک شد

دوباره اون سردرد مضخرف شروع شده بود شقیقمو فشار دادم کی ازش خلاص میشم خدا

از ماشین اومدم بیرون و اسانسور و زدم

منتظر شدم بقیه برن داخل و بعد خودمم وارد شدم

به محض اینکه زنگو زدم در باز شد و چهره غمگین بابا نمایان شد

الناز خودشو تو ب*غ*ل بابا انداخت و زار زد و دریا هم رفت تو ب*غ*ل مامان
منم بقیه رو به داخل راهنمایی کردم بعد یه ربع مامان و بابا اینا

هم اومدن بابا چشماش سرخ شده بود و معلوم بود که بزور جلوی ریزش اشکاشو گرفته

مامان با صدای گرفته همه رو به نشستن دعوت کرد


romangram.com | @romangram_com