#مامورین_پر_دردسر_پارت_91

:عمو علی و زنش کشته شدن

با صدای بلند گفت:چیییییییی؟چجوری؟

بابا با بابای الناز هم رزم بودن و دوستای قدیمی برای همین علاوه

بر دوستی روابط خانوادگی هم داشتیم

:بعدا میگم دارم میام انجا الناز و بقیه هم میان

-باشه خیلی ناراحت شدم ،قدمتون روچشم میرم مامانتو صدا کنم

:باشه

گوشیو قطع کردم


گوشیو قطع کردم و بعد نیم ساعت جلو پارکینگ نگه داشتم

romangram.com | @romangram_com