#مامورین_پر_دردسر_پارت_82
اومد سمتمون :الناز بهوش اومده
ستاره حالا چیکار کنیم؟
:باید ببریمش خونه فکر کنم کارای انتقال جسداشون تا فردا ظهر
طول بکشه بهتره که اینجا نباشه
با صدای ارومتری ادامه دادم:اینجا
موندن فقط یاداور شروع
بدبختی هاشه
سرمو نامحسوس تکون دادم و رفتم سمت اتاق الناز
دست سردی دستمو گرفت به دریا نگاه کردم و لبخند محوی زدم
دریا تنها داراییم بود ،حاضر بودم همه چیمو برای داشتنش بدم
خوشحالی اون دلیل زنده بودنم بود ولی حیف که بی خبر بودم از
romangram.com | @romangram_com