#مامورین_پر_دردسر_پارت_37



ناخداگاه به نیما نگاه کردم که با لبخند محوی به دریا نگاه میکرد

یه سوال تو سرم رژه میرفت این شایلینی که میگفتن پس کجاست ؟

نیم ساعت گذشته بود و هیچ صدایی از کسی در نمی اومد

حوصلم سر رفته بود پووووف چقدر اینا بی بخارن اخهههه

با صدای یکی از پسرا سرمو از رو میز بلند کردم و بهش نگاه کردم

همون پسره اشکان بود که داشت با باراد حرف میزد از بیکاری رفتم

تو کار انالیز کردنش پوست سفید و صورت کشیده موهای قهوه ای

نسبتا کوتاه با چشمای ابی شاهینم ترکیب صورت اشکان و داشت با


romangram.com | @romangram_com