رمان مامورین پر دردسر

#مامورین_پر_دردسر_پارت_138


از اتاق زدیم بیرون پیدا کردن راه خروجی سخت بود چون این قسمت نقشه رو ما ندیده بودیم

یکم رفتیم جلوتر ولی کسی نبود از سمت راه پله ها صدای کفش اومد

که بلافاصله کشیده شدک پشت ستون صدای پای دو نفر اومد که

داشتن نزدیک میشدن که اشکان زیر پایی گرفت

اون یکیم که پشتش بود افتاد روش
اشکان سریع رفت زد تو گردنش و اسلحه رو برداشت اونی که زیر افتاده بود اسلحشو گرفت سمت اشکان که با لگد اسلحرو دور کردم و برش داشتم

سوم شخص)

با لذت خیره شدم به مانیتور و لیوان مشروبو تو دستم جا به جا

کردم .از موقعی که بهوش اومده بود نظاره گرشون بودم و خودمم


romangram.com | @romangram_com