#مامورین_پر_دردسر_پارت_137
تو اتاق و نگاه کردم یه پنجره
کوچیک اونجا بود رفتم پیش اشکان و وادارش کردم کتشو در بیاره
پیچیدمش به ارنجم و زدم به شیشه دو تا تیکشو برداشتم و
دادمشون دست اشکان که با چشمای گرد شده نگاهم میکرد
با شیشه یه برش زدم رو کتش و پارش کردم و دو تا تیکه ازش
بردیم و شیشه هارو گذاشتم توش و یکیشو دادم دست اشکان
:تفنگامون که باهامون نیست لااقل اینارو داشته باشین اگه کسی اومد
خندید :باید برام یه کت بخری
-باشه بابا
romangram.com | @romangram_com