#مامورین_پر_دردسر_پارت_124


همون موقع صدایی تو محوطه پیچید:خانم پلیسه بهتره اسلحتو

بندازی وگرنه دیگه اقا پلیسه رو نمیبینیا

همون موقع اشکان از رو به روی اومد گوشه ل*ب*ش پاره شده بود و بیهوش شده بود

نشونه گرفتم سمت اونی که شلیک کرده بود و شلیک کردم و بلند

گفتم:من تیری رو بی جواب نمیذارم

و اسلحمو انداختم همون موقع
ضربه ای به پشت سرم وارد شد و درد بدی تو سرم پیچید و بعدش افتادم و سیاهی

با صداهای اطراف چشمامو باز کردم گردنم خشک شده بود
به ب*غ*لم نگاه کردم اشکان داشت باناراحتی بهم نگاه میکرد
:کجاییم؟


romangram.com | @romangram_com