#مامورین_پر_دردسر_پارت_122


-وایسا ببینم چیزی پیدا میکنم یا نه

:نمیخواد بابا تو انبار اومدی خونه خاله که نیست فقط هوامو داشته باش

سرشو تکون داد نشستم رو لبه اون جایی که بودم دراز کشیدم و

دستامو گرفتم به لبه ها و پاهامو اویزون کردم یه نفس عمیق

کشیدم و پریدم پایین
رو پاهام فرود اومدم بعله پس چی فکر کردین

به اشکان نگاه کردم که با تحسین نگاهم میکرد

راه افتادیم به گشتن و هیچیم پیدا نکردیم

اومدیم بیرون به اشکان گفتم که میرم کیفمو بردارم اونم گفت میره اطرافو بیینه


romangram.com | @romangram_com