#مهتاب_پارت_75

-از سروسینه چی ؟اون ها همش بازه ؟

-علی اذیت نکن مجلس زنونه است دیگه

وقتی دید داره زیاده روی میکنه دیگه چیزی نگفت .سرراه برای این که خیال علی راحت بشه جوراب شلواری را خریدم .اصلا ناراحت نبودم از پوشیدن جوراب شلواری چون با این کارم نگاه مهربون علی وخنده هایش نصیبم شد .

امروز روز عروسی دخترخاله علی بود .بعد ناهار علی من رو به آرایشگاه برد جلوی در آرایشگاه گفت: مهتاب خیلی پررنگ نباشه

-چشم .علی آقا اینو یادت باشه که حرف تو برای من ارزش داره با یه بار گفتنش هم متوجه میشم

-من خیلی خوشبختم که تو رو دارم .برو خانمی من کارت تموم شد زنگ بزن میام دنبالت

-باشه مواظب خودت باش

لبخند مهربونی بهم زد .ازش خدافظی کردم وپیاده شدم .

داخل آرایشگاه شدم وسلام کردم .آرایشگر که من ومیشناخت خیلی صمیمی باهام رفتار کرد .روی صندلی نشستم وازش خواستم موهامو بسته شلوغ درست کنه .خودم میدونستم موی باز خیلی بیشتر بهم میاد حتی با یه اتو ساده از این رو به اون رو میشدم اما این سوپرایزی بود که میخواستم توی عروسی به علی بدم .

آرایش صورتم هم به خواست علی کاملا قشنگ وساده بود از همه وسایل استفاده کرده بود اما تابلو نبود اما همونجوری شد که علی دوست داشت

کارم که تموم شد پول وحساب کردم وبه علی زنگ زدم تا بیاد دنبالم دلم .

منتظر روی صندلی نشسته بودم تا علی بهم تک بزنه وبرم بیرون .یکی از اون خانم ها که اونجا بود اومد کنارم وشروع کرد به حرف زدن .

-ماشالله خیلی خوشگل شدی

-خیلی ممنون شما لطف دارین

-منم یه دختر اندازه شما دارم یه پسر که از شما بزرگتره .مهندس وتوی یه شرکت کار میکنه ....

romangram.com | @romangram_com