#مهتاب_پارت_49
منم با حسرت داشتم به حرفهاش گوش میکردم اخر انگار فهمید زیاده روی کرده نگاهی بهم انداخت وبا صدای آرومی گفت: تو چه خبر؟
-هیچی دیشب رسما بیچارم کردند .نگاه کن دستامو دیروز تنهایی ظرف اون همه جمیعت شستم اخرش هم بهم نگفتن دستت درد نکنه اصلا اونو نخواستم خواهراش به علی میگن زنت خیلی تنبله زشته مامان ما جلوش چایی بذاره حالا بیا ثابت کن مادر تو تا حالا به من چایی نداده نمیفهمن که .
-مهم علی که دوست داره وپشتت ایستاده
-اون که آره اما میترسم این حرف ها کم کم توی مغزش فرو بره .به هرحال مرده دیگه
-ولش کن توی این محل همه اخلاق فرخنده خانم ودختراش رو میشناسن مگه یادت نیست وقتی با یکی دعوا میکرد توی کوچه چه سروصدایی راه مینداخت .
-آره بیچاره علی از خجالتش نمیدونست باید چیکار کنه.بیخیال بابا شب به آرش هم بگو بیاد اینجا یعنی باید بیاد اینجا میخوام شام درست کنم دور هم باشیم .
با ستاره یه ناهار جزیی وحاظریی خوردیم .ظرف سالاد وگوجه خیارها رو بردم حیات تا سالاد درست کنم ستاره هم داشت به گل ها آب میداد .
-ستاره
-ها!
-آرش چی دوست داره؟
-ها ؟ نمیدونم
-نمیدونی ؟یعنی چی ؟ مگه میشه
-حالا که شده هر چی میخوای درست کن فکر نکنم از چیزی بدش بیاد.
-باشه.
اومدم آشپزخونه به سوپری گفتم برام یه کیلو سبزی ومواد سوپ وبیاره همه رو آماده کردم وبرای قبل از غذام سوپ درست کردم .چرخ گوشت روکه بالای کابینت بود رو با بدبختی آوردم پایین ومشغول چرخ کردن مرغ ها شدم دوسه بار چرخش کردم ومواد لازمش مثل پیاز ونمک وادویه رو بهش اضافه کردم وبا ستاره مشغول سیخ کردن اون ها شدیم فقط کمی روی شعله حرارت میدادیم وبرمیداشتیم وگذاشتیم توی یخچال تا خوب خودشون رو بگیرند (بچه ها ببخشید من آَشپزیم صفره این چیز عجیبی که نوشتم کباب مرغه همتون خوردید دیگه یه چیر معمولیه اگه روش درست کردنش اشتباه بود ببخشید)
romangram.com | @romangram_com