#ما_پنج_نفر_پارت_20
ازش خوشم اومد پسر جذاب وباحالی بود و معلوم بود که از حالا تو دل همه دختراجا باز کرده.
استاد گفت:خب الان حضور و غیاب می کنم تا باهم آشنابشیم.
اسم چند نفر را خوند و رسید به اسم من گفت:خانم سارا بعد از مکث دو ثانیه ای گفت:سعادتی۰
با تعجب سرشو آورد بالا منم بلند شدم و گفتم: من هستم استاد.
با تعجب گفت: شما همون گوینده معروف رادیو و تلویزیون هستید?!
با نیم چه لبخندی گفتم:بله استاد خودم هستم
_ خوشحالم از دیدنتون۰
_ منم همینطور!
نشستم اسم همه بچهها را خوند و شروع کرد به درس دادن.
زهرا به شوخی گفت: نونت تو روغنه
خندیدم و چیزی نگفتم نعیمه با هزار عشوه و لحن لوسی که حالم را بهم زد گفت: استاد شما خیلی عالی درس می دین فقط من یه لحظه حواسم پرت شد این قسمت رو نفهمیدم می شه دوباره توضیح بدید!?
_خیر خانوم وقت کلاس گرفته می شه.
این دفعه دومه که دارم توضیح می دم باید حواستون می بود۰
نعیمه چیزی زیر لب گفت و با حرص نشست.
romangram.com | @romangram_com