#لرد_سوداگران_پارت_87
_باشه ببخشید
_با هرکسی که میخای هماهنگ کن شب بیایین اینجا باهاشون حرف زدم قبول کردن بیا که بخونن خلاص شم از این بار
_اولشه ها
_برای من فقط یه مهمونن
_طرفای 7شب میبینمت مرد
خواستم از اتاق برم بیرون که در با صدای وحشتناکی باز شد، چشمام و بستم مرداس اروم باش مرد اروم .برنگشتم سمت کسی که به خودش این جرات رو داده بود
وندا :تو غلط کردی و هرکسی که بخواد برای ما تصمیم بگیره، پدربزرگم مرده همون موقع هم نتونست برای ما کاری بکنه نتونست از دخترش مراقبت کنه ،مادرم دق کرد نتونست هیچکاری بکنه الان هم نمیتونه چون رفته و ما برای زندگیمون خودمون تصمیم میگیریم ،همین الان هم میریم بدون اینکه تو بتونی جلومون و بگیری میفهمی مرداس؟گوشات کره؟احمق نفهم باخودت چی فکر کردی؟ که منو ویدا هم مثل مادرمون تن به این خفت میدیم که در کنار مردایی مثل تو که عین بابامین بمونیم ،نه احمق کور خوندی من نمیذارم خواهرم زن همچین حیونی بشه هیچوقت نمیذارم ، حتما مادرتم بخاطر سرافکندگی از داشتن همچین پسری مرده و .......
نفهمیدم کی برگشتم و دستم و بردم، بالا کوبیدم توصورتش. وقتی به خودم اومدم که دیدم به میز خورده بود و از درد به خودش میپیچید ،ویدا که کنار در وایساده بود به سمت خواهرش دویید . وندا زد زیر گریه و بلند بلند به من فحش میداد ویدا هم هم پاش هق هق میکرد و این اولینبار برای من بود که دست رو زنی بلند کرده بودم و حتی راهشون داده بودم تو اتاقم
زیاده روی کرده بودم. کمی اروم شده بودن، وندا خاست بلند شه و ویدا سعی میکرد کمکش کنه ولی با داد بلندی دوباره نشست به پهلوش نگاه کردم که سفت نگهش داشته بود ،حتما وقتی پرت شده خورده به میز
قسم خورده بودم. نباید خودم بهشون اسیب میزدم ،کنارش نشستم ویدا کمی عقب رفت دستم و انداختم زیر بدن لاغرش و بلندش کردم خواست اعتراض کنه و غر بزنه که دلخور نگاهش کردم
وارد اتاقشون شدم و گذاشتمش رو تخت
_تا شب بهش فکر کنید، چه بخوایین چه نخوایین اینجا میمونید چه با اون حروف چه بدونشون من اجازه خروج نمیدم، وندا با من لج نکن من تا کسی به کارم کار نداشته باشه هیچکاری نمیکنم که باعث ازار بشه
از اتاق زدم بیرون، وقتم و داشتن میگرفتن و من اصلا حوصله ناز کشیدن نداشتم چه برسه اینکه فکر کنن به پاشون میوفتم که بمونن.
کتفم تیر کشید دستم و به دیوار زدم تا نیوفتم چرا انقدر این درد برای من ازار دهنده بود
_چیشده مرداس ،هی میگم بلند نشو اصلا گوش به حرفم نمیدی
پرهام کمکم کرد برم تو اتاق و دراز کشیدم ،انگار واقعا باید کمی به خودم استراحت میدادم تا بتونم رو پا شم و کارام و انجام بدم
_یه بار فقط یه بار مرداس به حرفم گوش بده خب؟
romangram.com | @romangram_com