#لرد_سوداگران_پارت_77

ولی صدایی متوقفمون کرد و برگشتم عقب

_محمود

خیره شدم به اون همه پلیسی که اومده بودن تو بیمارستان ،مگه قبلا باهامون صحبت نکرده بودن الان دیگه چی میخان

دایی: چیشده عباس؟

_اروم باش محمود بهتره بریم تو اتاقی که مرداس بستری حرف بزنیم بچها بیرون مراقبن

ترسم دوبرابر شد نمیدونستم سرهنگ چرا اومده بود و قرار بود چی بشه!

وارد شدیم ،چشمای مرداس خمار شده بود معلوم بود مسکنا تاثیر زیادی روش داشتن ولی جلوی خودش و میگرفت ،نگاهش به سرهنگ که افتاد چشماش کامل باز شد

مرداس: عباس اینجا چیکار میکنی؟

سرهنگ: اروم باشید براتون میگم چیشده فعلا خونسردیتون و حفظ کنید

نفسا تو سینه حبس شد واقعا نمیدونستم سرهنگ میخاد درمورد چی حرف بزنه ولی هر چی بوده مهمه که تا اینجا اومدن با این همه افراد.

سرهنگ: نمیدونم متوجه شدین یا نه ولی زلزله ای در کار نبودش، فرزاد عملا میخاست خودکشی کنه و همه شمارو با خودش بکشه ،بمبایی تو پارکینگ کار گذاشته بود ما فقط موفق شدیم تعدادیش و خنثی کنیم یکیش که نزدیک به طبقه همکف بود ترکید.طی تحقیقات زیاد و اعتراف گرفتن از افرادی که زنده موندن فهمیدیم فرزاد برای باندی کار میکرد که سالها پیش مرداس بهشون نفوذ کرده بود. میخاستن از این طریق هم مرداس رو از بین ببرن هم فرزاد انتقامش و از سرتیپ بگیره .متاسفانه تو این راه خیلیا بهشون کمک کردن که قبلا خودی بودن ،خونه باغ سرتیپ هم دیشب تو یه آتیش سوزی غیر منتظره سوخت ولی خوشبختانه کسی آسیب ندیده . ما حدس میزنیم که جونتون تو خطر باشه، محمود باید سریعتر تغییر مکان بدی

به مرداس نگاهی انداختم که متفکر داشت به سرهنگ گوش میداد

چه اتفاقی داشت میوفتاد چرا من سر در نمیوردم! چطوری این همه مشکل برای خانواده ما پیش اومد

مرداس: پرهام برو دنبال ترخیص من باید سریعتر برگردیم تهران،محمود سریع دخترا رو ببر وسایلشونو جمع کنن احتمال داره به خونه منم حمله کنن باید برگردیم، هر چه زود

باورم نمیشد سریع ملافه رو کنار زد و بلند شد،چطور میتونست با اون همه زخم و حال وخیمش بلند شه

دایی: ویدا زود باش چرا خشکت زده

به خودم اومدم سریع بلند شدم دنبال دایی کشیده میشدیم و کلی سرباز کنارمون راه میومدن از در بیمارستان که زدیم بیرون نور فلاش دوربین کورم کرد ،سرهنگ رفت وسط خبرنگارا ،سوالای زیادی میپرسیدن ولی من فقط هاج واج بهشون نگاه میکردم دایی و سرهنگ سعی داشتن جمعیت و کنار بزنن ولی سوالاشون برام تعجب اور بود گوش دادم ببینم چی میگن

romangram.com | @romangram_com