#لرد_سوداگران_پارت_2


_تنها کار میکنم، واسطه

_اینو نمیتونی از اون کله گنده هاست

_قوانین منو میدونی نه سیاسی نه نظامی

_هیچکدومش نیست

_کدوم هتل

_هتل ایران

_خیلی فاصله داره دیرتر میرسم

_باشه منتظریم

شیشه های دودی ماشین و دادم بالا، وسط تابستون بودیم کولر ماشین و روشن کردم .پشت چراغ قرمز و این ثانیه شمار لعنتی همیشه اعصابم و بهم میریخت پسر بچه ای به شیشه ماشین میزد به رو به رو خیره مونده بودم. ابلهانس کمک کردن به این آدمای دورو.

تصاویر خیلی دور از جلو چشمم رد شدن اتاق تاریک و نمور صدای داد آدمای سلول کناری چشمای ترسیده دختر بچه کنارم زخمای باز و درحال خونریزی

سرمو به شدت تکون دادم چیزی بدست نمیارم الان زندگی من اینه نه چیزیکه تو گذشته ،گذشته

بعد گذروندن ترافیک و شلوغی به هتل رسیدم بنیتا رو کنار در دیدم

_چرا انقدر دیر کردی؟

_میدونی که کجا باید میرفتم و چقدر تا اینجا راه بوده

_خیله خب باید زودتر بریم خیلی خوش شناسی که ازت تعریف شنیده و قبولت کرده وگرنه انقدر منتظر نمیموندن

_مهم نیست الانم اگر میخان منت بذارن بدون قبول نمیکنم


romangram.com | @romangram_com