#لرد_سوداگران_پارت_145
تک تیر انداز یکی از بچه ها رو گرفتم و سر سعید و نشونه رفتم
_اول سعید و خلاص میکنم هر کدومتون یکی و نشونه بره ،تعدادتون به نفرات میرسه؟
_مرداس یه سریا تو ماشینن
_میان پایین فرار کنن بزنید
فکرکرده میتونه منو دور بزنه ،اونم کی سعید لاشخور که نمیتونه از دست پلیسا حتی خلاص بشه ،سرش و نشونه رفتم و شلیک کردم ولی دستم کشیده شد توسط کسی برگشتم دیدم بچه ها دارن میدون به سمت ماشینا و امین منو میکشه
_چه غلطی میکنی امین؟چرا شلیک نکردین؟
_زود باش مرداس پلیسا ریختن
_احمق از یه مشت بچه پلیس میترسی؟
امین با ترس زیادی تو صورتم خیره شد
_بیا بریم بعدن درمورد این سرهنگ جدید بهت میگم ،خواهش میکنم بدو، سعید که مرده بقیش به درک
برگشتم سمت تپه با دوربین نگاهی انداختم، مردی هم سن خودم داشت به سمت ما اشاره میکرد و سر سعید و بررسی میکرد ،بلند شدم وایسادم و بهش خیره شدم توجهش به من جلب شد
سریع اسلحش و در اورد و با بلندگ و تهدیدم کرد که خودم و تسلیم کنم ،روزر کت و در اوردم و کتفش و هدف گرفتم،تا خواست شلیک کنه زدمش .افتاد رو زمین پلیسا دورش جمع شدن بهش خیره موندم ولی برام نااشنا بود حتما جدیده
به آرومی سوار کمری امین شدم جیغ لاستیکاش دراومد با سرعت میروند ولی ذهن من درگیر این پلیس جدید شده بود
_هم بازی گیر اوردم امین
_میگم هستی برات تهش و در بیاره ولی اونطوری که من شنیدم خیلی قدره
_میخوام از بازی لذت ببرم ،ساکتش نکنید
توی راه سکوت سنگینی حکم فرما بود ،امین به سمت خونه میرفت ولی نمیخواستم جلو دخترا صندوق و باز کنم
romangram.com | @romangram_com