#کوه_پنهان_پارت_9


با تمام وجودش خوشحال بود. سارا را خیلی دوست داشت ..

سارا برای او مظهر پاکی بود ، نماد استقامت ، بردباری ، دریای عشق بود.

همتای شیرین زبان را هم دوست داشت . در دل ارزو میکرد نوه اش همچون همتا باشد.

دخترا هم در فکر بودن .. سکوت را فقط کفش های سوری جون پر کرده بود.

این از شخصیت اون سه دختر بعید بود ..اخر نقطه بارز هر کدام از انها شیطنت بود ..پس وقتی انها کنار یکدیگر قرا میگرفتن باید توقع جابه جایی ساختمان و وسایلش با خاک بیابان را داشت .

ولی الان ،در این مکان ، در این نقطه ، شاید هر سه شان را با قرص های مخصوص بیش فعالان ارام کرده اند ..

انها حتی به شیطنت فکر هم نمیکردند..

هرکدام در یک فکر بودند..

سارا تمام هواس ششگانه اش در پی مادری بود که با تمام عشقش شماره ی فرزندش را میگیرد.. سارا نمیتوانست او را به خاطر عشقش ، عشق مادری اش تحسین نکند .

مریم در فکر عاقبت کار،

چرا باید سارایش ، یکی از عزیزترین هایش ، به این سرنوشت دچار شود ، چرا او این شرایط را میپذیرفت ، او که نیاز مالی نداشت .

فقط برای اینکه همتایش مال او بود ، یادگار اشکان تنها برادرش بود ، چون مادر همتا بود .

پس کجاست ان عاشق بی باک .. او ان همه سر نترس را فقط برای دانشگاه و دانشجویانش داشت ؟!

ازفامیل میترسید .میخواست همتا را مخفی کند ، همتا را، همتای انهارا ، نفس سارا را ، عزیز دل اورا ، وقتی مریم ان همه همتا را دوست داشت ..پس حتما سارا اور را میپرستید دیگر!!

مگر سارا میگذاشت .. یعنی کاوه نفهمید سارایِ بدونِ همتایی وجود ندارد ..





رعنا اما در سرش غوغا بود .. ان همه عشق را نمیفهمید ، او هم عمه بود ، بچه های برادرش را دوست داشت ، از دیدنشان شاد میشد، ولی انها را نمیپرستید ،

به خاطر انها کاوه را ترک نمیکرد . کاوه ایده ال همه ی دختران دانشگاه بود .. عشق ستودنی اش به سارا حسادت برانگیز بود .

برای همه، حتی برای او که بهترین دوست سارا بود و همه ی بهترین هارا برایش ارزومند.





و لی هر سه در مورد یک چیز توافق نظر داشتند .ان هم این بود که نمیگذارند خار به چشم همتایشان برود.





برقراری تماس بین سوری جون و پسرش انهارا به خوداورد




romangram.com | @romangram_com