#کوه_پنهان_پارت_49


خندیدیم ..

و برای ناهار رفتیم بیرون ساندویچ خوردیم !!!

یه ساعت بعد... کارت و زدیم ، اومدیم بیرون ..

مریم _خوب سارا خانم الان چیکاره ایم ؟!

_برو به این ادرس..

ادرس و گرفتم سمتش..

مریم _ این ادرس ِ خونه ی عقاب نیست ؟!

_ چرا عزیزم .. خودشه

رعنا _ میخوای چیکار کنی ؟!

_ فعلا هیچی ... فقط یه بررسی ِ ساده ست .





زودتر از روزای دیگه از خواب بیدارشدم .. بچه ها رو حاضر کردم .. همتا که با کلی غرغر بیدار شد ..

ولی من باید حالشو میگرفتم .

وقتی رفتیم هنوز نیومده بود .. ماشین جای دیگه ای پارک کردیم .

به مریم و رعنا گفتم "برن توی اتاق که خیلی جل*ب توجه نکنیم ..ال*بته اولش خودم هم رفتم که هم کارتمو زده باشم و هم خودی نشون داده باشم..

بدون جل*ب توجه برگشتم پایین..

گوشه ای از پارکینگ ایستادم .. بلاخره اقای عقاب ان تایم تشریف اوردن .. ماشینشو پارک کرد و یه نگاه به ماشین ما انداخت .. به سمت اسانسور رفت .. وارد که شد ..منم سریع به سمت برق اسانسور ، که انتهای پارکینگ قرار داشت رفتم و قطعش کردم .. اسانسور طبقه ی 3ایستاد .. منم خوشحال ، از پله ها بالا رفتم ..

حالا اقای رییس یه توبیخی و احتمالا کسری حقوق باید برای تاخیر خودش وارد کنه .. والا.

وارد اتاق که شدم فقط یه چشمک به بچه ها زدم .. ل*ذ*ت بردن از پیروزیمون و موکول کردم به بعدا ..

بعد از حدود 20 دقیقه اقای رییس از حبس ازاد شدن ..!!! ما هم مثل همکاران خوب ازشون استقبال کردیم .. وبابت این موضوع اظهار تاسف کردیم . ولی با اون نگاه جهنمی که به من کردم ... مطمئن بودم که یه طوفان در راه خواهم داشت.

چند روزی از اون موضوع گذشت .. ولی خبری از انتقام اقای عقاب نشد .. ماهم همچنان در سرخوشی پیروزی به سر میبردیم ..

تا اینکه یه روز رویا تماس گرفت و گفت که رییس منو خواسته ..

شاخکامون به کار افتاد .. مریم و رعنا ازم خواستن سریع تربرم .. ببینم چه خبره ؟!

منم با سری برافراشته ، رفتم و حدود یه ربع بعد با کمری خمیده ، برگشتم.

مریم _ چی شد سارا ؟!

رعنا _ رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون .


romangram.com | @romangram_com