#کینه_عشق_پارت_167
کلافه گفتم:پاشو می گم بهت...
به سمت اور کتش رفت و پوشیدش....به سرعت از در اتاق بیرون زدم و به دو از پله ها سرازیر شدم...
مادرجون و ساحل با دیدنمون تعجب کردن..مادرجون پرسید:کجا میرید؟؟
رو به مادرجون گفتم:ما جایی کار داریم...زود میایم...و سام رو به دنبال خودم کشیدم..
وقتی داخل ماشین نشستیم پرسید: می خوای بگی چی شده؟؟
با خنده گفتم:وای سامی...اگه حدسم درست باشه...اگه درست باشه چی میشه...
سام گیج گفت: چه حدسی؟؟چی داری میگی؟؟حالا کجا می خوای بری؟؟
هول گفتم:برو بهت می گم...و آدرس رو بهش دادم...
بعد از نیم ساعت وقتی جلوی آزمایشگاه به سام دستور توقف دادم...سام بهت زده به تابلوی آزمایشگاه خیره شد و گفت:اینجا چیکار داری؟؟
با عجله از ماشین پیاده شدم و از پله های آزمایشگاه پایین رفتم...سام هم به دنبالم بود و همچنان مصر بود تا جوابش رو بگیره...
سرسری گفتم:صبر کن می فهمی..
romangram.com | @romangram_com