کینه عشق

کینه عشق

نوشته: بیتا تقوی

داستان با یه دروغ شروع میشه…..دختره قصه ی ما یه دختر ساده و تنهاس با یه زندگی پیچیده…. این دختر دروغ میگه و صحنه می سازه و وارد یه خونه که نه…وارد یه قصر میشه…یه قصر طلایی…عاشق پسر اون خونه میشه…و درست تو لحظه ای که همه چیز بر وفق مرادشه یه طوفان همه چیز رو نابود می کنه می تونه دووم بیاره؟!می تونه به زندگی تو اون قصر ادامه بده؟!به عشقش ...

رمان های مشابه

اگر چه اجبار بود

همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..هر چه بادا، باد….!! پایان خوش #عاشقانه #ازدواج_اجباری #همخونه_ای #کلکلی

مشاهده

باغ پاییز

بهار و پائیز خواهر هستند ولی کاملا با هم از لحاظ اخلاقی فرق میکنند ، هر چقدر روح بهار بخشنده و بزرگ است پائیز ستیزه جو و سختگیر است و با همه سر لج دارد . آنها در خانه مردی ثروتمند زندگی میکنند که پدر پائیز در آنجا سرایدار و مادرش آشپز است . صاحب خانه آقای ارغوان است که پسرش را برای تحصیل به اروپا فرستاده و او بعد از سالها به کشور باز میگردد . سروش با دیدن بهار و پائیز با یاد دوران کودکی میافتد که با آنها هم بازی بوده و به آنها محبّت زیادی میکند ، ولی پائیز این محبتها را ترحم محسوب میکند و ...

مشاهده

دختری که من باشم

در یه شب زمستونی پسری در حالی که عصبانیه پای پیاده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه و به سمت خونه خودش میره نزدیک خونه که میرسه متوجه صدایی میشه میره ببینه چه خبره که با صحنه دعوا رو به رو میشه همون طور که به سمت طرفین دعوا می دوه حاضرین با دیدن اون پا به فرار میذارن و تنها یه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحیفی که چاقو خورده اونو به خونش میبره و اونجاس که میفهمه پسری که اورده خونش یه دختره……پایان خوش

مشاهده

ازدواج به سبک کنکوری

یه دختری به اسم پرینازه که سال دومیه که می خواد کنکور بده و میره توی یکی از این کلاس ها و بر خلاف همیشه این استاد جوونه و طی یه سری اتفاقایی این استاد با اینا رفت و آمد خونوادگی پیدا می کنه و داستان از اونجایی شروع میشه که … پایان خوش #کلکلی #عاشقانه #همخونه ایی #ازدواج_به_سبک_کنکوری

مشاهده

هکر قلب

من هلیا....ملقب به هکر قلب... و تو پسری مرموز....ملقب به هکر ماشین... من دختری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته...داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور... باخت از آن من نیست...عشق من تو را به زانو در خواهد آورد... یادمن قدم هایت را سست میکند...و نگاه من دین و ایمانت را به آتش میکشد و تو در خاکستر چشمان من خواهی سوخت.... این من نیستم که غرورم را شکسته و اعتراف میکند.... رمز قلبت در دستان من است.پس زانو بزن...و در آخر.... من دختری که عاشق نمیشوم....ولی وقتی در های قلبم برای تو باز شد تو را هم دیوانه ی خودم میکنم... #عاشقانه #کلکلی #همخونه_ای

مشاهده

کلکل شش نفره

داستان ما در مورد سه تا دختر شیطون و سه تا اقا پسر وخودخواهه که طی اتفاقاتی هر کدوم از پسرا به نحوی با شیرین قصه ی زندگیشون برخورد میکنن

مشاهده

پرستار مادرم

مهندسی که دختر زیبایی را برای پرستاری از مادرش استخدام میکنه اماکم کم بهش علاقه مند میشه…اما مهندس سالهای زیادی ازپرستاربزرگتره ویک پسر11ساله داره والبته خانم خیانت کارش که بااون متارکه کرده… رمان قشنگیه … پایان خوش… #عاشقانه #همخونه_ایی #پرستار_مادرم

مشاهده

پرستار من

دختری 18....شایدم 19.....ولی خب کم سن ....فقط خودشو ......خودشو خدا .....پدرش خدا ....مادرش خدا ......تنهاییی واژه خوبی واسه توصیفشه ...توصیف زندگی یگانه ....شاید بخواد این تهایی رو پر کنه ...با چی ؟؟؟؟.... ...درس خوندن .....کار کردن .....اما .......کار ....پرستاری .....پرستار کسی که حتی تو فکرشم تصور نمی کرد ....پرستار یه آدم ....پرستار یه مرد .....پرستار یه مرد ....همه طردش کردن .....اما یگانه ...پرستار من!!

مشاهده

پسران مغرور دختران شیطون

۴ تا دختر شیطون و خوشگل با وضع مالی توپ و ۴ تا پسره جذاب و شیک خوشگل و پولدار که باهم تویه دانشگاه درس میخونن حالا دیگه چطوری به هم میرسن رو دیگه خودتون میتونین بخونین… #دختران_شیطون_پسران_مغرور #دختران_شیطون_پسران_مغرور_عشق

مشاهده

تلاطم

درباره دختریه که به دلیل اجباری بودن عروسیش فرار میکنه و دست تقدیر اونو با پسری روبرو میکنه پسری که از نزدیک ترینش خیانت دیده و ولش نکرده پسری که مثل اسمش حامیه حمایت کنندست و کی میدونه که تو گذشته چه اتفاقایی افتاده و چه نسبتی باهم دارن؟ جز پدر آرتمیس... پایان خوش... #نزدیک‌به‌واقعیت

مشاهده

انتخاب دوم

داستان درمورد يک انتخابه…يک انتخاب که اولويت اول نيست،و خيلي سخته براي کسي که تمام دنياتو بافکر به اون ساختي اولويت دوم باشي…انتخاب جايگزين باشي. پايان خوش #عاشقانه😍#همخونه_ایی👫 #ازدواج_اجباری😢

مشاهده

دلم آغوشت را میخواهد

رمان راجع به دو خواهر دوقلو هست به اسم های سوگند و سوگل ، سوگل بی دلیل یک هفته قبل از عروسیش غیبش میزنه و حالا ابروی چندین سالی پدربزرگش در میونه و در خواست حامی پارسا ، حالا سوگند مجبوره فقط یه تصمیم بگیره و اون تصمیم چی می تونه باشه.... دلم آغوشت را میخواهد امن ترین آغوش دنی

مشاهده