#خیس_مثل_باران_پارت_69




ساعت 5 بود که کاره آرایشگر تموم شد با فاصله ازش ایستاد انگشت شصتو سبابشو بهم چسبوند و گفت:

__ عروس نه عروسک شدی

المیرا همراهش بود از اتاق اومد بیرون و با دهن باز گفت:

__ وااااای گیسو چقد عوض شدی مثله ستاره میدرخشی

گیسو رفت جلوی آیینه؛ اولین بارش بود که آرایش میکرد خیلی عوض شده بود؛ موهاشو ساده بالای سرش جمع کرده بودن؛ یه آرایشه لایت ساده؛ لباس عروس سادشو به کمک المیرا و آرایشگر پوشید؛ خیلی قالب تنش بودو بهش میومد؛ تقه ای به در زده شد

__ خانوم آقای تهرانی اومدن

آرایشگر:_ بگو بیاد

المیرا تند تند شنل گیسو رو تنش کردو فرستادش بیرون؛گیسو با دیدن آراد با کتو شلوار مشکی و پیرهن چسبون سفید و پاپیون مشکی دلش ضعف رفت؛ موهاشو ژل زده بود به سمته بالا که گیسو رو دیوونه میکرد بدجور دلش میخواست دست کنه لای موهاش...

******

آراد کنجکاو به گیسو نگاه میکرد؛ دلش میخواست ببینه عروسش چه شکلی شده اما گیسو سرش پایین بود و با شنلش بازی میکرد؛ کلاه شنلشم تا روی بینیش اومده بودو اجازه ی دید زدن نمیداد؛ کلافه یه قدم رفت جلو دست گیسو رو گرفت و از این همه سرمای دستاش جا خورد؛ در حالی که گیسو داشت از گرمای دستای آراد میسوخت...

آراد دسته گله پر از رز سفیدو گذاشت تو دستای گیسو و گیسو یه لبخند نیم جون زد...

دستشو گذاشت پشت کمرشو هدایتش کرد سمته در؛و از اون به بعد همه ی اختیارات افتاد دسته فیلم بردار و واقعا آرادو کلافه میکرد......

بعده کلی ادا اطوار سوار فراری آراد شدن وبه سمت باغ حرکت کردن....

تو طول راه صدا از هیچ کس در نمیومد و فقط موزیک ملایم فرانسوی سکوتو میشکست؛ البته اخمای آرادم حسابی تو هم بود که حرصه گیسو رو در آورد و آخر سر سکوتو شکست:

_ هوی آقای نسبتا محترم؛ من نیمدم التماست کنم منو بگیری که اینجوری قیافه گرفتی؛ من حاضر بودم بمیرم اما زن تو نشم اما متاسفانه تو خودتو عینه....

آراد زد رو ترمز که مطمئنا جای لاستیکاش رو آسفالت موند؛ چونه ی گیسو رو گرفت تو دستشو با اخمای در هم غرید:

_ جرات داری یه کلمه دیگه بگو، عینه چی؟ هان؟؟؟


romangram.com | @romangram_com