#خیس_مثل_باران_پارت_58

عرفان:_ نه نازنین که باید پیش من بخوابه

آراد:_ من که رفتم تو اتاق خودم حالا شما هر جا میخواید بخوابید

و از پله ها بالا رفت...

عرفان و نازنین یکی از اتاق های طبقه پایینو برداشتن..

غزل و گیسو رفتن طبقه بالا و وارد اتاقی با دکوراسیون صورتی شدن با تخت دو نفره که از قضا اتاق وسطی بود و سمته چپو راستش اتاق های سهیل و آراد....





ساعت 2 بود که گیسو با بی حالی از خواب بیدار شد؛ تو اتاق تنها بود؛ دستی به سرو روش کشید یه شلوار جین با یه تاپ قهوه ای پوشید، روشم مانتو جلو باز طوسی با شال طوسی غزلو تنش کرد،دمپایی رو فرشیشو پوشیدو رفت پایین...

همه بودن جز آراد؛ غزل تو بغل سهیل؛ نازنین تو بغل عرفان؛ گیسو یه لحظه از تنهاییش دلش گرفت، با خودش گفت:

یعنی میرسه روزی که منم کسی رو دوس داشته باشم؟

و بعد به فکره خودش پوزخند زد...

5 نفری در کنار هم با شوخی و خنده ساندویچ کالباس خوردن.....

سهیل:_ پس آراد چرا نیمد؟

عرفان:_ میشناسیش که دریارو ببینه دیگه ول کن نیست

گیسو بی اراده به سمته در رفت

غزل:_ گجا گیسو؟

گیسو:_ لب دریا!

غزل:_ تو برو ما هم میایم تا یه رب دیگ

گیسو سرشو تکون دادو به سمته دریا رفت،آرادو دید که رو تخته سنگی نشسته و به دریا خیره شده

romangram.com | @romangram_com