#خیس_مثل_باران_پارت_22

گیسو:_ خدمتکار....پسره ی عوضی تو به من گفتی خدمتکار....

و دوباره با مشت به جونه سینه ی آراد افتاد ولی آراد حتی یه بند انگشتم تکون نخورد با پوزخند نگاش کرد و تو دلش گفت:

_ خدمتکاره چموش

نازنین:_ گیسو خواهش میکنم بیخیال شو؛ آقای تهرانی خواهش میکنم ببخشید هر چقدرم خسارت بخواید تقدیم میکنم...گیسو دوسته منه

_به نظرت من دنباله خسارتم؟

_ نه نه.ولی من وظیفمه که پرداخت کنم

_ لازم نیست و به دنبال این حرف به سمته دره باغ رفت و زیر لب گفت:

عرفان برادره عزیزم! با تمامه بیشوریت امشب خوب کاری کردی منو کشوندی اینجا من با دیدنه یه گربه چموش انرژی مضاعف گرفتم

گیسو رو به نازنین گفت:

_ میزاشتی حالیش کنم پسره ی آشغالو

صدای غزل از پشت سر بلند شد

_ بچه ها پسره عجب چیزی بود وااااااییییی میخوامش

_نازی: خفه شید شما اونو نمیشناسید یکی از ثروتمند ترین پسرای تهرانه

غزل دستی رو ماشینش کشیدو گفت:

_ از این عروسکش معلومه

_گیسو: برو بابا به نظره من که شبیه حمالا بود و به سمته در باغ رفت

غزل پشت سرش جیغ زد

_ آره دیدم داشتی قورتش میدادی....

چهار نفری رفتن تو اتاق و مانتو هاشونو در اوردن و از در خارج شدن...

romangram.com | @romangram_com