#خیس_مثل_باران_پارت_21


آراد داشت به این فکر میکرد که این دختر ساده و بسیار خوشگل داره میاد مهمونی؟ وقتی دید گیسو لال شده با یه پوزخند از ماشین پیاده شد و گیسو بازم محو تیپش شد:

_قد بلندی که نزدیک 2 متری میشد یه پیرهن مشکی تنش بود با شلوار جین پاره با نیم پوت مشکی

آراد با پوزخند گفت:

_ پسندیدی؟

گیسو تازه از بهت خارج شد و با تته پته گفت:

_مع....ذر...تت میخو...ام آقا

_ شما وکیل وصی راننده ای؟ بگو خودش بیاد پایین بابا

گیسو با رنگ زرد شده رفت سمت درو نازنین و پیاده کرد آراد با دیدن تیپ نازنین با پوزخند گفت:

_ خانوم خودت زبون نداری خدمت کارتو فرستادی جلو ...

تو دلش گفت : اونم چه خدمتکاری

گیسو:_ آقا حده خودتو بدونا

_ اگه ندونم؟

گیسو به طرف آراد حمله کردو با نخنای بلندش صورتشو چنگ انداخت، آراد با عصبانیت گفت:

_ دختره ی دهاتی منو چنگ میندازی؟ نشونت میدم و به دنبال این حرفش بازوی گیسو رو گرفت که ببرتش تو ماشین؛ نازنین خودشو وسط انداخت و با التماس گفت:

_ آقای تهرانی خواهش میکنم

_ شما منو میشناسی؟

_ بله شما رئیس یکی از بزرگترین شرکت مهندسی های تهرانی فکر نمیکردم اینجا ببینمتون داداشم شمارو خوب میشناسه

_ ولی فکر کنم خدمتکارتون نمیشناسه..


romangram.com | @romangram_com