#خانم_کوچیک_پارت_33

_احتیاج نیست ثابت کنی.

فرهود: میبینم که ترسیدی!

نه دیگه الان وقته خفه شدن نیس الی وقته اینه که از خودتو شجاعتت دفاع کن: زر نزن بابا تو اگه عرضه داشتی واسه حفظِ جونت اسلحه

حمل نمیکردی.

فرهود: تو آدم نمیشی نه؟

_نه دکترا هم موندن تو این زمینه… فرهود زنگ زدی راجع به آدم شدن یا نشدنِ من بپرسی؟

فرهود: نه فقط خواستم ببینم گوشی هنوز دستته یا نه.

_منظور؟

فرهود: یعنی اینکه ازت پیچ نزده باشن!

_آهان نه خیالت راحت جاش امنه امنه.

فرهود: آفرین دخترِ خوب من دیگه باید برم.

_برو شرِت کم.

فرهود: الی یه چی بهت میگما.

تلفن و قطع کردم لامصب از هر حرفِ من یه چیزی بیرون می کشید اگه می خواستم باهاش حرف بزنم تا صبح ادامه می داد! گوشی رو

جاسازی کردم و از مخفیگاهم اومدم بیرون: اونجا چی کار می کردی؟

یا خدا سکته زدم شهربانو اینجا چه غلطی میکنه؟


romangram.com | @romangram_com