#خانه_وحشت_پارت_9
ـ قیافه ی شیدا،عاشق شد بچم
شیدااز پشت زد پس کله مو گفت
شیداـ شعر نگو خل وچل،کدوم خری عاشق این میشه آخه؟
ـ توی خر دیگه
دوباره خندیدم.رویا گفت
رویاـ بچه ها بس کنین بگین این کیه؟
شیداهم که عشق حرف،ریزودرشت داستانوواسه رویا تعریف کردو یه نفس عمیق کشید
ـ ترانه
رویالبخندی زدو ازآینه به صورت خجالتزده ی شیدانگاه کرد
رویاــ خب..پس اینطور
بعدهرسه تاخندیدیم.جلوی رستوران نگه داشت،پیاده شدیم ورفتیم به سوی ناهار،یه دلی ازعذادرآوردیم وای که چقدرگرسنم بود
ــشیدا
ناهارو خوردیم،من یادم اومدازوقتی رسیدیم به بابا زنگ نزدم.گوشیموازکیفم برداشتم وازرستوران اومدم بیرون.شماره ی باباروگرفتم وبعدازخوردن چندبوق جواب داد،بعدازسلام وکمی لوس کردن هر اتفاقی صبح تاحالاافتاد واسش تعریف کردم،بعدم کلی قربون صدقش رفتم وقطع کردم.عاشق بابامم البته مامانمم دوست دارما ولی بابامو یه کوچولو بیشترمیخوام
romangram.com | @romangram_com