#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_52




سوي ما آمد . در يك دستش بي سيم بود و در دست ديگرش يك برگ يادداشت . نگاهي به



سويم انداخت و گفت :" شما براي پاره اي از توضيحات با ما به اداره پليس مي آييد ."



نگاهي پر ترديد به مادر انداختم . مادر روسري مشكي اش را سرم كرد و همراه من از پله ها



پايين آمد .



"نام ؟"



" ماندانا ستايش ."




romangram.com | @romangram_com