#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_44
بودم . در اين مدت چنين رفتار غير عادي را از او نديده بودم. هنوز اعصابش آرام نشده بود.
_بيا برگرديم تا همه را زير مشت و لگدهايم له نكردم.
وقتي سوار ماشين شديم با سرعت سرسام آوري پشت سر هم دنده عوض مي كرد و گاز
ميداد.به خودم جرات دادم و گفتم:" برديا چرا اين قدر عصبي هستي ؟"
با فرياد پر خشمي گفت:" مگر نگفته بودم فقط مال من هستي؟ چطور جرات كردي...؟"
"ولي خودت ديدي كه من تقصيري نداشتم ... آن جوان خودش..."
" خفه شو ... هيچي نگو...والا..."
romangram.com | @romangram_com