#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_33



به رويم خنديد. سوپ آبكي بيمارستان به نظرم خيلي خوشمزه آمد . تا ته خوردم. مادر گفت



وقتي اشتهايت برگشته معني اش اين است كه به سلامتي كامل رسيده اي .



عاقبت پس از چهار روز بستري دكتر برگه ترخيص را امضا كرد. پدر و ماريا هم آمده بودند. مهبد



برايم گل زنبق آورده بود.

فصل ششم *
"سيما اينقدر مهمان دعوت نكن از پسش بر نمي آييم."



"تو غصه نخور با من!"



"تو چرا هميشه با من مخالفت مي كني فقط آشنايان نزديك را دعوت كن مگر خانم رزيتا را چه


romangram.com | @romangram_com