#کنیزک_زشت_من_پارت_11


اهسته بهش گفتم : میدونی حالا چی میشه ؟

با یه لحن خمار گفت : چی میشه خوشگله

اینجوری میشه ..... و با زانوم یه لگد به جای حساسش زدم و اونم سریع از درد خم شد و منم از اتاق فرار کردم و به طرف اتاق گلی اینا دویدم و خودمو انداختم توش مادر گلی متعجب نگام میکرد و گفت : باز چه اتیشی سوزوندی ؟

اخه عصمت جون من و اتیش سوزوندن ؟ از دست اون بابای عوضی و دوست عوضی تر از خودش فرار کردم اومدم اینجا

خیلی خب پس فعلا اینجا بمون تا ببینیم چی میشه

توی حیاط صدای همهمه میومد بابام فحشای رکیک میداد و دوستش هم با عصبانیت از حیاط بیرون رفت یه یک ساعتی اونجا نشستم تا بالاخره اوضاع اروم شد و از اتاق گلی اینا اومدم بیرون ....

مادر تو حیاط ظرف میشست که با دیدنم گفت : چی شده بود مادر ؟ واسه چی بابات اینقدر کفری بود ؟

هیچی

هیچی که نشد حرف .... مث گوله ی اتیش بود

هیچی اقا به تریج قباشون برخورده که با دوستشون درشتی کردم

کدوم دوستش ؟

همین پسره که شده همپای بساطش

دست از شستن ظرفا کشید و گفت : مگه چی شده بود ؟ پسره کاری کرد ؟

نه بابا سگ کی باشه ؟ یه جوری زدمش که فک کنم ناقص شد

برای اینکه خیالشو راحت کنم خنده ای کردم و گفتم : تو نترس دخترت کاراته کاره یه جوری زدم به جای حساسش که دیگه فک نکنم به هیچ دختری متلک بگه

مادر لبخندی زد و گفت : خدا رو شکر که حداقل از خودت میتونی دفاع کنی

romangram.com | @romangram_com