#کلاغ_پر_گنجشک_پر_پارت_1

مقدمه

افسارم رو بگیر ای دل که تاوان نگاهم شد سراندن او.

تهی شدم از اوهام دیگری اما اوشد تمام من.

من ِ تمام را در پستوی پیشه زار یغما بردنم.

او شد عشق سر به سودای من.



خلاصه داستان:

ارغوان دختری که بی نهایت مهربانیش سر زبان هاست مردم روستا به او لقب "گل بانو" را داده اند.

گل بانوی قصه ما بخاطر رسم و آیین روستایش مجبور می شود شیرینی خورده یاشار، پسری که زاده همان روستا ولی ساکن تهران است می شود.

علاقه ای مابین آنها نیست و بعداز مدتی یاشار به روستا باز می گرد و جلوی تمام مردم گل بانورو پس می زند و آبرویی دخترمهربان مارا می برد و این بین ارغوان که ازهمه چیز و همه عالم پس زده می شود برای بازپس گرفتن آبروی یغما رفته اش وارد تهران می شود و با پسری خشن و به شدت متعصب به اسم " کیارش" آشنا می شود وآغازی به شدت نگران کننده ای در پیش داریم.

قلم این رمان ادبی هست منتهی با کمی فرق و متفاوت باقلم های دیگر.





بسم الله الرحمان الرحیم.

به نام او



* ارغوان*

نا امید و به هجران نشسته توام گله مند کنار چشمه ای که از کنار امامزاده دِه گذرمی کرد مایوسانه دامن چین دار لباسم رو زیربغل جمع کردم و روی زانو نشستم و باتکه چوبی داخل چشمه تکان تکان می دادم و آه های پرحسرت را رها می کردم.

romangram.com | @romangram_com