#کلکل_شش_نفره__پارت_93
امین_تو کی کار کردنت میاد داداش جان این که طبیعیه حرف نزن راه بیا .
و بازم رفتیم که کارای این شرکت کوفتیو انجام بدیم
خخخ همچین میگم "بازم" انگار چقدم ما کار کردیم تو این دو روز
از زبون ترانه:
ارمینا تو اتاق بود و خبری ازش نبود.
ارام هم نشسته بود رو کاناپه و سرش پایین بود.
از من و ارمینا یک سال بزرگ تر بود و یجورایی مواظب هممون بود.
میدونستم که منو حتما به خاطر دیشب و امروز و اتفاقایی که افتاده سرزنش میکنه .
ارام 22 و منو ارمینا 21 سالمون بود.
ارمینا موهای بلند و نسکافه ای و منم بلوند داشتم ولی ارام موهاش خرمایی بود.
و هر کی ما سه تا رو میدید میگفت که خیلی خوشگلیم و هر کدوم زیبایی خاص خودمونو داریم.
نمیدونم والا نظر بقیه بود.
رفتم پشت پنجره و خیره شدم به یه نقطه ی نامعلوم فکرم عجیب درگیر بود و نمیدونستم چرا و این بیشتر کلافم میکرد.
همینطور که داشتم بیرونو نگا میکردم چشمم افتاد به لب ساحل.
همون سه تا پسر...
با چشم دنبالش گشتم ، جلوی دوستاش نشسته بود و حرف میزدن.
romangram.com | @romangram_com