رمان کلکل شش نفره

#کلکل_شش_نفره__پارت_29


جااااان؟ چی شد الان؟

این دختره به مـــن پوزخند زددد؟؟؟؟؟

نشونش میدم

امیرِ احمق خاک تو سرت با این فکرا و پیش بینیای خرکیت

البت از کجا معلوم؟ شاید اَدا شه

اره حتما همین طوره

اسانسور اومد و اینم با من اومد سوار شد... دیدی گفتم اداشه

بازم پوزخند زدم و دکمه ی طبقه ی خودمون رو فشار دادم اما اون در جواب حرکتم فقط اخم کرد

گوشیم رو در اوردم تا لااقل سرم رو به اون گرم کنم داشتم تلگرامم رو چک میکردم که دیدم از این دختر کنه ها اومده پی ویم جوابشو ندادم و تا میخواستم از صفحش بیام بیرون

شروع کرد قربون صدقه منم کلا از تلگرام اومدم بیرون و همینطور که گوشیم رو میذاشتم توی جیبم یه ته خنده کردم و گفتم:

_دختره ضایع

+چی گفتی؟ با کی بودی اصن؟هااان؟

بی ریخت ارانگوتان خودت ضایه ای بیشعور بی فرهنگ

این چی میگه باااز؟؟

_چی میگی خانوم؟حالت خوبه؟

+مگه تو دکتری که حال منو میپرسی؟

به توچه؟

romangram.com | @romangram_com