#کلکل_شش_نفره__پارت_28


از زبون امیر:

به هتل که رسیدیم دیدم این دوتا مثل ماست دارن ‌منو نگاه میکنن

_هوووم چتونه؟ تن لشاتونو تکون بدین گمشین پیاده شین دیگه حوصله ندارم

متین_قرار نی ما پیاده شیم که

_یعنی چی؟

امین_هیچی داش تو برو خسته ای استراحت کن این متین گیر داده بریم لب ساحل نصفه شبی، ماهم میریم دریا کنار

_باشه پس من رفتم رفقا یاعلی

امین و متین_علی یارت

اونا رفتن و منم ‌منتظر اسانسور شدم بیاد پایین... اه لعنتی چرا نمیاد

+خیلی بیشعورین دیگه منم مثل شما خستم

+*ععععِ ارام دیگه برو خواهریییی تااون موقع ماهم سفارش کافی میدیم تا تو بیای

+پوووووف باشه

نگاهم کشیده شد سمت صداها سه تا دختر بودن یکی شون داشت میومد سمت جایی ک من بودم و قرقر میکرد که انگار نمیتونن با گوشیای کوفتیشون عکس بگیرن حتما باس دوربین

باشه اخههه

هه حتما ازین لوسای کنه اس که بادوستاش شرط بندی کرده که بیاد به من نخ بده و منم قبول کنم و اونم بره پُز بده جلو دوستاش

کورخونده ، نقششو ، نقشه بر اب میکنم

اومد کنار من ایستاد منم یه پوزخند زدم و خودمو کشیدم کنار اما در کمال تعجب یه نگاه چپکی انداخت و با یه پوزخند چند قدمی رفت اونور تر

romangram.com | @romangram_com