#کلکل_شش_نفره__پارت_105
_صدا به این خوبی خاک تو سر بیلیاقتت کنن، پاشو بدو بیا یه چی بخور امروز فق روز کاره.
امیر_ها؟!
چی گفت این چی شد
امین_امیر پاشو بریم این بگه کار اصلا طبیعی نیستااا.
_پاشین دیگه غول بیابونیا فقط بدن ساختن یه تکونی بدین به خودتون
بالاخره هر دوتاشون بلند شدن و اومدن سر میز.
امین_به به ، چه میزی ،چه کدبانویی، امیر میگم باس شوهرش بدیم اینو ، داره حیف میشه.
امیر_اره واقعا، رو نکرده بود این هنراشو بچمون
_مرضضضضض، جنبه میز چیندن هم ندارین بخدا.
امین_آخ گشنمه ، امیر حملههه
صبحونه رو خوردیم و من رفتم یه زنگ بزنم به کیان.
کیان یکی از دوستامون بود که واسه کارای پروژه کمکمون میکرد.
_الو، سلام داداش خوبی؟
_ععع ، امادس؟ ایولا دمت گرم خیلی کمک کردی ، الان فقط مونده تو کامپیوتر ثبت شه دیگه اره؟
_اومدیم، اومدیم.
_بچه ها بدویین. کارای نقشه کشی تموم شده فقط باید کارای کامپیوتری شو راست و ریست کنیم.
من یه کت تک سورمه ای با پیراهن سفید و شلوار سورمه ای و کفش کالج سورمه ای پوشیدم. از تیپ رسمی بدم میومد و این دیگه نهایت تلاشم بود.
romangram.com | @romangram_com