#کلکل_شش_نفره__پارت_106
امین یه تیپ خاکستری شیک و رسمی زده بود که خیلی خوب شده بود.
امیرم مشکی پوشیده بود که بهش میومد.
سوار ماشین شدیم و رفتیم دفتر کار کیان تا ببینیم چیکار کرده.
کیان_به سلام چطورین؟ خوش اومدید
بشینین.
امیر_سلام خوبیم . تو خوبی؟ کارا روبه راهه؟
امین_سلام رفیق قدیمی.
_داش کیان خودم سلام عرض شد، چه دفتری به هم زدی دمت گرم.
کیان_ممنون همه چی خوبه و کاراهم خوب پیش رفته. بیاین کارا اینجاس.
کیان یکم راجب نقشه ها و طرز ساخت و نماها بهمون توضیح داد واقعا عالی شده بود.
کیان_یه سری چیزا رو هم خودتون کم و زیاد کنین تا تو کامپیوتر بزنیم و خلاص.
_باشه داداش بقیش دیگه باما خسته نباشی.
کیان_سلامت باشی ، من یه کار بانکی کوچولو دارم انجامش میدم و میام.
کیان رفت و ماهم مشغول کار شدیم.
ذهنم مشغول بود و درست نمیتونستم کار کنم . ولی کار مهم تر بود سرنوشت هممون به این پروژه مربوط میشد پس نباید ذهنم به جای دیگه ای منحرف بشه.
_آی نره خر چرا محکم میزنی، مثه آدم صدام کن جوابتو میدم دیگه.
از زبون امین:
romangram.com | @romangram_com