#جورچین_پارت_1
خلاصه:
جورچین، روایت قریب زندگی دختری که طعم شکست را با بیرحمی میچشد... روحش زخم برمیدارد، ناعادلانه یک باره بزرگ میشود... مسئولیت شکستش را آزردهخاطر قبول میکند...
عشق بدون شکافتن قلب ها را با حمایت همان مرد زخم زده میچشد... ظلم روا شده در حق اش را با مهر عاشقی معامله میکند...بدون به یادگار گذاشتن زخمهای عمیق روی قلبش به دنبال حقیقت میرود...
در مسیر سخت زندگی، عاشق میشود نه یک عشق ساده و بیارزش، بلکه افلاطونی سختی که او را تا پای مرگ میکشاند...
عشقی که از همان ابتدا قربانی میگیرد... رازها را برملا میکند، پرده نامرئی از پشت ابرها کنار میروند...
عشقی که در یک قلب ناآرام با نامردی جوانه میزند و پای گذشتهها را ناجوانمردانه میشکافد...
چهار زن و مرد غریبه را درگیر اتفاقات تلخ میکنند و خط آخر داستان تغییر ناهمواریها مبدل میشوند به یک خط صاف در یک جهت!
مهگل نیکزاد درست شب عقدکنانش توسط پسرعمه خود؛ آرتانیکزاد رها میشود، وقتی داماد در مجلس حاضر نشده، مراسم بهم میخورد و انگشت اتهام و بدنامی سمت مهگل گرفته میشود. اما هیچ کس غیر از شخص آرتانیکزاد از اصل ماجرا باخبر نیست، آرتا که چاره ای نداشته همان شب به دیارغربت سفر کند... بعد از هشت سال که ناقوس خطر به صدا در آمده، باز میگردد این بار با زخمی که کنج قلبش را شکافته. ولی مهگل، حالا یک دختر جذاب و فوقالعاده زیبای شده که دل همه پسران فامیل را در مشتش نگه داشته است.
اما مهگل بهخاطر غرور شکستهاش در گذشته، سعی میکند همیشه برتر از بقیه دختران باشد. در بین مردی مرموز به نام مجید علیزاده از دل گذشتهها پیدا میشود. مجید که برای مهگل و آرتا خواب هایی خوبی ندیده که خواندن رمان، خالی از لطف نیست...
رمان جنجالی تقابل دو مرد سنتی و امروزی. دوستی حیلهگرانه زنی برای انتقام که قصد تباه کردن زندگی آرتا را دارد حتی تا پای قسم نابودی؛ معشوقه آرتا پیش رفته... اما چرا؟
همه چیز از یک شب شوم شروع میشود، شبی که کینه بدی را در دل مجید میاندازد تا آتش به خرمن عشق جوانه زده آرتا بیاندازد و تباهی به بار آورد، این تباهی با زیرسوال بردن غیرت مردانه آرتا با وجود مهگل زیبا و جذاب، چگونه پیش میرود؟
چهکسی میتواند جلوی کینه و انتقام دو مرد بدطینت را در برابر آرتای عاشق و مهگل بیگناه بگیرد؟
" سرآغاز داستان با نام ایزدمنان"
نمی ماند، می داند که باز هم نمی ماند. این بار قصد طغیان کردن ندارد. می خواهد رنگ آرامش را با بازی پرک گل های رنگین کمان؛ باز همان مه گل ِ شبنم نشسته نوجوانی باشد.
می شود دنیا خساست نداشته باشد؟
می تواند دختری به قبل باشد؟
romangram.com | @romangram_com