#جنون_انتقام_پارت_72
بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد....باتعجب به گوشی نگاه کردم....دختره ی معیوب چرااینطوری کرد....شونه ای بالا انداختم وبه طرؾ اتاقم رفتم تاآماده
بشم وباپری بریم خرید..
یک آرایش ساده که شامل ریمل ورژصورتی ویک خط چشم بودوچون هوا سردبود رژگونه نزدم توهوای سردگونه هام به اندازه کافی قرمز
میشد.....پالتوزرشکی فیت تنم،که دوریقش خزداره وتابالای زانومه بایک جوراب شلواری مشکی پشمی پوشیدم.....کیؾ مشکیم روکه بندبلندی داره روکج
انداختم روشونم....موبایلم روتوکیفم انداختم....به طرؾ آشپزخونه رفتم بعدازخداحافظی ازآرزوکه هنوز مبهوت بود،جلوی دربوتای مشکیم که تا زیر زانومه رو
پوشیدموازخونه بیرون زدم.....برای اولین تاکسی که دیدم دست بلندکردم وآدرس خونه پری رودادم....سرکوچه پیاده شدم وبه پری زنگ زدم که
بیادمنتظرم.....اسرارکردکه برم خونشون اماگفتم وقت نداریم ودیرمیشه...بلاخره بعدازنیم ساعت پری اومدتوخیابون چنان بؽلم کردوفشارم دادکه صدام دراومد..
_اه.....اه...پری دیونه....زشته وسط خیابون....همه دارن نگامون میکنن...
پری:ببخشید...دست خودم نیست خیلی ذوق کردم...خیلی برات خوشحالم خواهری...
_ممنون...امیدوارم توهم یک روزی به اون چیزی که میخوای برسی....
پری:منظورت عشقم دیگه؟؟؟؟(باچشمک)مطمئن باش عزیزم...شک نکن...
این چه پرروییه....تاکسی گرفتیموآدرس پاساژی که اون شب باسامیاررفتیم رو دادم...خدایی جای شیک وباکلاسی بودولباس های مارک وزیبایی داشت...اهل
این چیزا نبودم اما امشب دوست داشتم سنگ تموم بزارم برای خودم....خداروشکر به لطؾ دایی به اندازه کافی توکارتم پول بود.....باپری تموم
پاساژرودورزدیم....پری یک لباس عروسکی نباتی خرید که کمرش پهن ساتن بودخودلباس هم جنس لمه براق بودباآستین های بلند حریر...خیلی قشنگ
بود...خیلی بهش میومد...دوباره باپری مشؽول گشتن شدیم...پشت ویترین یک مؽازه پیرهن بلند دیدم که خیلی به دلم نشست.....دست پری روگرفتم وباهم رفتیم
تومؽازه وخواستم سایز من از اون مدل روبرام بیارن....پیرهن روگرفتم ورفتم توی پرو....یک لباس گلبهی که سه تیکه بود...قسمت زیریک دکلته تاروی زانو
از جنس ساتن بود...روش یک دامن پرچین بلند میخوردکه باکمرپهنش روی لباس بسته میشدوقسمت آخریک کت گیپورکه روش میخوردو تماما روش کار شده
romangram.com | @romangram_com