#جوجه_رنگی_من_پارت_95

کوهیار:امروز خیلی دیر کردید؟؟

آرشام:آخه....تا اومدم حرف بزنم آرتام دهن لق همه چیو‌گفت،،تا بیوگرافی اون دوتا دختر

هیوا:آرتام مادر دخترا خوشگلم بودن؟

آرتام:اوووف شرقیه شرقی...خععلی مامی

آرشام:آرتام دهنتو ببند بسه

آرتام:بیخی آرشی جونم

رفتم بالا و لباس راحتی پوشیدم و دست وصورتمو شستم و رفتم سرمیز نشستم ،بعد من آرتام اومد و بابا و مامان هیوا دیس زرشک پلو ظرف مرغ و‌گذاشت رومیز....

کوهیار:بخورید جوجه ها

مثله همیشه بعد از شروع کردن بابا ماهم غذامو نو کشیدیم و‌خوردیم....

ترنم و‌ترمه

با ترنم روتخت خوابیده بودیم امروزشیفت شب بودیم ،،قیافه اون آرشامه جلو‌چشمام بود...اونقدی که نفهمیدم کی خوابم‌برد

آرشام

داشتم به اتفاقای امروز و مشکلاتی که دخترا داشتن و خشم دختره ترمه فکر میکردم..که تصویرش اومد جلو چشمم زیبا بود،،بدون هیچ آرایش و رنگ و‌روغنی...

داشت خوابم میبرد که صدای آرتام اومد

آرتام:آرشام شب جشن تولد مهرداد قول دادی بریم یادت نرفته که؟؟


romangram.com | @romangram_com