#جوجه_رنگی_من_پارت_93

ترنم:گلت اومد ددی...

رفتیم و یه بوس رو گونه های بابا کاشتیم...

تنها فرق بین من و ترنم خال‌ریزی بود که من گوشه لبم داشتم ولی ترنم نداشت....

بعداز عوض کردن لباسم رفتم تو آشپز خونه تا نهارمونو گرم‌کنم...ذهنم‌پیش پسره بود خدایا اسمش چی بود...زودباش یادت بیار دختر آهااااا آرشام...پیش آرشام بود...پسر خوشگل و خوشتیپ قشنگ معلوم بود ورزشکارن ...چشماشون که توسی‌بود‌و بینی کوچولو‌خوش فرم و لبای مردونه وابروهای کشیده موهاشونم که دختر کش داده بودن بالا...چقد خوشگل وخوشتیپ بودن‌...قشنگ معلوم بود هزار تا دوست دختر دارن....

(ببخشید میخوام برم بهشت زهرا به پدر بزرگم سر بزنم.برگشتم ادامشو‌حتما براتون میذارم)

بعد از گرم کردن غذا نهار بابا رو مثل همیشه همراه با ماست و سبزی بردم و بعد خودم وترنم پیش بابا نشستیم وغذا رو با شوخی وخنده تو دهن بابا گذاشتیم..

بابا:مرسی دخترا ایشالا عاقبت بخیر بشید

ترمه:قربون بابام بشم ،ترنم پاشو بریم نهارمونو بخوریم،،بابایی شما سیر شدی؟؟

بابا:آره بابا جان شما برید بخورید منم میخوابم

بغضم گرفت،،پدرم یه عمریه که میخوابه...

باترنم رفتیم تو آشپز خونه و برنج کشیدم تو بشقاب خودم و ترنم و بعد خورش قیممه هم تو دوتا خورشت خوری ریختم و گذاشتم رومیز...

ترنم:ترمه؟

ترمه:جونم؟

ترنم:اون پسرا چقد خوشتیپ بودن،،من که از اونی که پشت فرمون بود،آرتامه خیلی خوشم‌اومد

خواهرمم مثل خودم به اون خل وضعا فکر میکرد...


romangram.com | @romangram_com