#جای_این_قلب_خالیست_پارت_82


-بله درسته اين کارخونه مال شماست!! و داريد درآمدي که در مياره رو به اندازه ي سهمتون ازش استفاده ميکنيد!!محض اطلاعتون فقط اين قسمتش مربوط به شماست ...

کوروش بلند شروع به خنديدن کرد کژال ولي همچنان جدي و با کمي اخم نگاهش ميکرد ....کوروش گفت

-حاجي از من خواسته که بيام...

-بيايد که چيکار کنيد؟؟ کارخونه رو با ندونم کارياتون خراب کنيد

کوروش لبخند طولاني زد و چيزي نگفت کژال ادامه داد

-اينجا من ميگم ميزان توليد و درامد کارخونه چقدر باشه...سرعت توليد چقدر باشه...کيفيت چقدر باشه ...شما هم که تخصصتون ساخت و سازه ربطي به کارخونه و اين مسائل نداره...پس اصلا نميتونيد درموردش نظر درستي بديد

کوروش لبخند روي لبش وسيع تر شد کمي به سمت کژال خم شد و آرام گفت

-چه خوب ..

کزال اخمش پررنگ تر شد و کمي به عقب رفت و گفت

-يعني چي؟ چي چه خوب؟

کوروش صاف ايستاد و گفت

-اين که علاوه بر اينکه هنوز من رو يادته تخصصمم يادته...

کژال از حرف کوروش غافل گير شد و کمي حول کرد ... ولي با جديت گفت

-آقاي کيازند بهتره تکليف خودتون رو توي اين کارخونه مشخص کنيد وگرنه با هم به مشکل برميخوريم

کژال اين را گفت و به سمت اتاقش بازگشت........

romangram.com | @romangram_com