#جای_این_قلب_خالیست_پارت_1
مقدمه
در جلد اول خوانديم که کژال به دليل بدهي پدرش مجبور به ازدواج با کوروش که مردي ثروتمند از خانواده ي مادري اش بود، شد ...کوروش قبلا ازدواج کرده بود و فرزندي به نام کوهيار داشت و هنوز عاشق همسر اولش بود که به او خيانت کرده بود در نهايت بعد از ازدواج کوروش و کژال همسر اول کوروش وارده زندگي آن دو شده و باعث جدايي کژال و کوروش ميشود
يکسال بعد کژال وارده دانشگاه ميشود و در آنجا با يکي از دانشجوها به نام اميرعلي آشنا ميشود ...
آشنايي که خوانندش خالي از لطف نيست ...
آن دو به هم علاقه مند شده با هم ازدواج ميکنند و بعد از تشکيل زندگي مشترک و صاحب فرزند شدن اميرعلي به دليل سرطان خون فوت ميکند و زندگي کژال دست خوش تغييرات زيادي ميشود.....
-نميخوام ببينمش مامان
-اما اون داره بهانتو ميگيره کژال جان
-حوصلشو ندارم ..خواهش ميکنم درک کنيد
-کژال نفس بچته...بچه ي تو و اميرعلي
-نميخوامش ... بدون اميرعلي نميخوامش!!!
-اما کژال
-لطفا تنهام بذاريد
صداي بسته شدن دره اتاقش خبر از تنها شدن دوباره اش را ميداد
از جايش بلند شد و لباس راحتي اش را با لباس بيرون عوض کرد و به سمت در خروجي خانه راه افتاد، صداي مادرش او را متوقف کرد
-کجا ميري کژال جان ؟
romangram.com | @romangram_com