#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_18

راويارگفت:تکليف ماچيه

گفتم که شماهم بايدبياين

اي خدابازکامرون جني شده.....‏





نظرپليز.‏

همه مشغول جمع کردن وسايلشونن اخي همه غم باد گرفتن .کامرون اومدو تز دادکه بارسبک برداريم درمقابل خودکشي هاي ماها هم حتي جواب نداد قراره کدوم گوري بريم ببخشيدکدوم قبرستوني شيک تره ‏

فقط به راوياريالغوز گفت که اون گرکک هم دهن مبارک که اندازه تونله قطار عرض داره رو نيم ميلي متر بازنميکنه بگه

صندوقچه اصرارموبرداشتم چاقوهاموچپوندم توش غيراين چاقوهاهيچ چيزباارزشي ندارم هي بابامم يه ارثي برام نزاشته

دستبندي که کامرون روزاول بهم دادوگفت چنتا ورد وجنبل وجادوروش انجام داده رودستم کردم

هي دلم واسه رختخواب کاهيم تنگ ميشه بدرغم

يه پتومسافرتي سبک پشمي وکيسه خوابموچپوندم تو کولم چنددست لباس سبک ورزمي هم برداشتم

گاورون ها طبق معمول ميومدن امااينبارکل تدارک سفروبه عهده گرفتن من زياد ازشون خوشم نميات اما گاورون ها بااينکه يه نوع گوبلين هستن فوق وفادارن

خلاصه همه کوله به دست ازخوابگاه زديم بيرون

خب بچه ها اينجاديگه امن نيست هرچه سريع تربايدبريم به کمپ نيوراس

پريدم وسط حرفش:ميگم کامرون اي استاد قدح انديش مگه بازم کمپ داريم?‏

راويارانگار ماهي نشسته پريدوسط حرفم:‏

هه خانم کوچولومعلومه که بازم کمپ داريم همه جاي دنيا الف ها اردوگاه الفينگ زدن واسه همچين روز خطيري

بي توجهه به خوشمزگيش يکم فکرکردمو انيشتين بازي دراوردم بعدش باز در غاروبازکردم:‏

کامرون چراحفاظ ها ضعيف شده?‏

romangram.com | @romangram_com