#ایسکا_پارت_122
دستش رو توی موهام محکم کشید، یه نوازش محکم و خشونتوار؛ اما دردم نیومد و بهجاش دل و کل وجودم لرزید. خواستم بازهم مقاومت کنم، حرکاتش کم مونده بود که از خود بیخودم کنه. دهنم رو باز کردم که بازهم بگم ولم کنه که یهو سرش رو توی موهام فرو برد و نفس عمیقی کشید. دستهام از روی سـ*ـینهش لیز خورد. همونجور که داشت یه نفس عمیق دیگه میکشید، من رو محکمتر به خودش چسبوند. خدایا، داره چیکار میکنه؟ میخوام چیکار کنم؟ خدایا نذار توانم از بین بره، نذار...
با صدایی که حالا بهنوعی بیتاب شده بود، زمزمه کردم:
- نکن امید، نکن! داری اذیتم میکنی.
چنگی توی موهاش زد. نفسشو محکم به بیرون فوت کرد و من با چشم هایی که گرد شده بودن و غمگین، نظاره گر حال پریشونش بودم. انگشت اشاره ی دست راستش رو اتهام وار به سمتم نشون گرفت.
- تو چی داری لعنتی؟ چرا رفتارات این جوریه؟ چرا با همه فرق داری؟ داری با من چی کار می کنی؟ داری چی کار می کنی لعنتی؟
فریادی که توی جمله آخرش روی سرم آوار شد، تپش قلب ترسیده م رو بیشتر کرد.
پریشون تر از خودش اما با لحن آرومی جواب دادم:
- من به تو چی کار دارم؟ تویی که این وقت شب اومدی توی اتاقم و داری عذابم میدی! لعنتی تویی، نه من... آی.
دستش محکم دور گر*دنم حلـ*ـقه شد و بهم اجازه نداد که بیشتر حرف بزنم. آسمون سیاهش کدر شده بود. با فشار بیشتری که به گلوم وارد کرد، نفسم رو برید.
با لحنی که پر از حرص بود، غرید:
- خفه شو نیاز! دهنتو ببند و ساکت شو!
بی حرف نگاهمو بهش دوختم. اگه حرف زدن زیادم حالش رو بدتر می کرد باید لال می شدم. من آرامشش رو می خواستم. این مرد به هم ریخته امید همیشگی نبود. امیدی که من می شناختم نبود. امید من نبود!
به سمت موهام رفت و برای چند دقیقه تنها صدای نفس های عمیقش، موسیقی ای بود که سکوت اتاق رو درهم می شکست.
با لحنی که کمی آروم تر شده بود صداش کردم:
- امید؟
- جانم؟
جانمگفتنش از صدتا قربونصدقه و لحن آروم من، بدتر بود. یه جورایی با تمنا گفت جانم، یه جورایی که تبوتاب رو از آدم میگرفت. آهم رو نامحسوس بیرون دادم خیلی سعی کردم که صدام نلرزه.
- تو مگه پرینازو دوست نداری؟
تکون خورد. سرش رو بلند کرد و بهم خیره شد. نفسهاش توی صورتم پخش میشد، شاید یه سانت با هم فاصله داشتیم و من چقدر دلم میخواست که یا به عقب هلش بدم یا اینکه... آه! نیاز بس کن.
- اون شوهر داره. من به زنی که مال یه نفر دیگهست فکر نمیکنم.
romangram.com | @romangram_com