#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_77


- مسخره

- خودتی…

باز هم می‌خندم:

- رهـــام.

- بله؟

با لودگی می‌گویم:

- یه بار شده صدات کنم بگی جانم؟

صدای موسیقی را کم می‌کند:

- یه بار از ته دل. یا هزار بار از روی تفنن؟

چیزی نمی‌گویم. می‌دانم که رهام از با من بودن راضی است. می‌دانم و این را بهتر می‌دانم که یک روز از ته دل می‌گوید… می‌گوید… گاهی می‌خواهی جوابی را بشنوی که خودت از هرکسی بهتر می‌دانی‌اش؛ اما از شنیدنش از دهان فرد مورد نظرت ل*ذ*تی دیگر می‌برد. دقیقاً مثل حالای من:

- رهام. از با من بودن راضی هستی؟

می‌خندد. دلم ضعف می‌رود:

- تورو که میدونم هستی.

حرصم می‌گیرد:

- توام میدونم که بیش از حد از خود راضی هستی.

- طبیعت دیگه خانوم… طبیعته!

- قرار بود از طبیعتت دست بکشی. قرارمون چی شد؟

- ما خیلی قرارا داشتیم. تو سر پیچی کردی منم کردم.

می‌خندم:


romangram.com | @romangram_com